جدول جو
جدول جو

معنی چاه بیجن - جستجوی لغت در جدول جو

چاه بیجن
(هَِ جَ)
نام چاهی که افراسیاب بیژن را در آن بند کرده بود. (آنندراج). چاه ارژنگ. چاه بیژن:
این چاه بیجن است مسیحا خموش باش
چندان نشین که صبح برآید ز شام تو.
مسیح کاشی (از آنندراج).
رجوع به چاه بوقیر و چاه بیژن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاه بن
تصویر چاه بن
بن چاه، ته چاه، تک چاه
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ ژَ)
نام چاهی که افراسیاب بیژن را در آن بند کرده بود. (آنندراج). چاهی در توران که افراسیاب بیژن پهلوان ایرانی را در آن حبس کرده بود و رستم او را نجات داد. (فرهنگ نظام) :
ز ظلمت گشته پنهان خانه خاک
چو چاه بیژن و زندان ضحاک.
؟ (از آنندراج).
تا لب نانی بدست آرم چه خونهامیخورم
دست کوته را تنور رزق چاه بیژن است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چاه بوقیر و چاه بیجن شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 62 هزار و پانصدگزی جنوب خاور کنگان، کنار راه فرعی لار بگله دار واقع شده است، جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 177 تن سکنه دارد، آبش از چاه، محصولش غلات و تنباکو و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حصن بخش زرندشهرستان کرمان که در 30 هزارگزی جنوب باختری زرند و7 هزارگزی باختر راه مالرو زرند به بافق واقع شده، جلگه و معتدل است و 353 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات، حبوبات، پسته و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ نَ)
که راه بیند، رهشناس و مجرب که راه بازشناسد:
بپرسید از زال زر موبدی
ازین تیزهش راهبین بخردی،
فردوسی،
گرمرد راهبین شده ای عیب کس مکن
از زاغ، چشم بین و ز طاووس پرنگر،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
تک چاه. (آنندراج). بن چاه. ته چاه:
بدین چاه در آب سرد است و خوش
بفرمای تا من بوم آبکش
که هستند با من پرستنده مرد
کزین چاه بن برکشند آب سرد.
فردوسی.
پس آن به که غوکان در این چاه بن
نگویند از موج دریا سخن.
میرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاه زیج
تصویر چاه زیج
چاه زیچ چاه زیگ (زیج تازی گشته زیگ پارسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
دفن بودن، پنهان بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
خسوف، ماه گرفتگی
فرهنگ گویش مازندرانی